۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

زن ستيزی

زن ستيزی ريشه در عقب مانده ترين مناسبات مردسالاری و بدوی دارد. در شرایطی که جامعه بدوی زنان زیبای خود راقربانی خدايان و امال خود ميکردند, زن ستيزی پديده مقدسی گردید.این رسوم مانند تمام رسوم عهد جاهليت در مذهب اسلام اثر محسوس بجا گذاشت. دراسلام، مانند دیگر مذاهب ابراهیمی،ارزش زن با گناه, فریب شيطان, و اغفال حوا از شیطان تداعی شده و این فرهنگ ضد زن خودعبرتيست برای هشياری مردان از خطر زنان .
در چنین شرایطی زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند, حتاهيچ مرد خدا در رسوم مسیحیت با زن هم طراز و هم بستر نمیشود. کماکان در اسلام رسومات جاهليت سرنوشت زن را طور ديگری تباه کرد:
اسلام زنده به گور کردن دخترر را ممنوع ولی از طرفی زن ستیزی را در اسلام قانونی کرد. مقام زن تاابزاری برای تولیدمثل، امور خانه و ارضای غرائز جنسی مرد تنزل کرد. از انجا که در این شرایط زن يک شئی میشود، مثل هر شئی ديگر در رسوم رايج عرب میتواند در معرض دزدی و غارت از صاحبش قرار گیرد. اين دلهره خرافی به روابط تازه نيازمند بود تا مکانيسم و قوانين دلخواه خود را توجيه کند. لذا مناسبات زن و مرد در اجتماع با سرنوشت "محرم و نا محرم" گره خورد. زن , بغير معدود مردان , به تمام مردان جهان نا محرم و بيگانه و از نظرانان پنهان شد.
علی دشتی در کتاب 23 سال يکی از انگيزهای تحميل حجاب بر زنان را نگرانی محمد در کنترل حرمسرای خود میداند. شاید بدون وجود احساس تملک سرنوشت زنان در اسلام در سیاهی حجاب نمیپیچید. احساس مالکیت محمد به زنان جوان با ایاتی"الهی" حتا اعتراض عایشه را برانگیخث: دشتی در اثر خود 23 سال اعتراض او را با این جمله نقل کرده است, "باز هم خدایت بکمکت شتافت!".
تنها اسلامیها و روشنفکران اسلامی مانند ال احمد، بنی صدر (نظر داعيانه بنی صدر در مود انشعاب زيان بخش موی زنان!) و سروش مبتکر تفکیک افراد بر اساس دگم "نا محرم" نبودند, اغلب روشنفکران ایرانی گوی را به مرتجعین اسلای سپردند تاحدی که اين ضعف روشنفکران فرصتی برای ج.ا. شد تا زن ستیزی را پدیدهای معمولی، اخلاقی و حتا علمی قالب کنند. حتا چپها وسکولار ها را معترض تکردو زمانی که ميتوانستند, با اين موج اوليه زن ستيزی ج.ا. برخورد اصولی نکردند. همانطور که ج.ا. نشان داد, مبازه با حجاب اسلامی جدا از مبازه با اسلام سیاسی بعنوان يک نظام توتاليتاری اجتماعی نيست.
هر رژيم اسلامی از نوع مجاهد, بنی صدر, ملی مذهبی تا باتلاق احمدی نژاد و طالبان معتقد به صحت حجاب اسلامی با فرم و روش اجرائی مختلفند. همانطور که اسلاميان در ج.ا. ميگويند و عمل هم ميکنند, حجاب سمبل اسلام و به عبارتی اپارتايد جنسی است, همانطور که صليب شکسته سمبل فاشيسم هيتلری بود. خذف اين سمبل يا ان سمبل بدون حذف فلسفه و حکومت ان نا ممکن است . هنوز بسياری از سکولاراهای و دومکرات های ایرانی و به پيروی از پارادگم سنت مبازه با زن ستیزی اسلامی و مظهر ان حجاب اسلامی را مسائل فرعی جامعه تعبیر میکنند و از مبازه ضروری با ان طفره میروند

هیچ نظری موجود نیست: